تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها از جامی غزل 17

تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها

1 تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها که می بخشد صفای می فروغ خلوت دل‌ها

2 انلنی جرعة منها ارحنی ساعة عنی که ماند از ظلمت هستی درون پرده مشکل‌ها

3 به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی چو نبود قرب روحانی چه سود از قطع منزل‌ها

4 برآر ای بحر بی‌پایان ز جود بیکران موجی که خلقی تشنه‌لب مردند بر اطراف ساحل‌ها

5 مرا نظاره محمل ز سلمی باز می‌دارد چه باشد برق استغنا زند آتش به محمل‌ها

6 تو سلطان فلک قدری چه باشی با گداطبعان تو خورشید جهان‌تابی چه گردی شمع محفل‌ها

7 صفای جام می جامی برد زنگ غم از خاطر اذا ما تلق من هم فحاولها و ناولها

عکس نوشته
کامنت
comment