1 منت ایزد را که باز افکند چتر شهریار بر سر اهل خراسان سایه خورشید وار
2 شهریار شه نشان الجایتو خان کآفتاب میکند اندر پناه سایه چترش مدار
3 آفتابی سایه پرور در جهان دانی که چیست چتر شاهنشه که بادا تا قیامت بر قرار
1 صبا بهر شکن از زلف او که تاب دهد شکست عنبر سارا و مشک ناب دهد
2 نگار من چو بعزم صبوح برخیزد زمانه چهره بمهر سپهر تاب دهد
1 گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود
2 نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست