1 معموری روزگار ویرانی ماست جمعیت احباب پریشانی ماست
2 آه از عدم عقل که در ملک وجود چندین خلل از بی سر و سامانی ماست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 یقینم که ضایع نماند مرا زلالی به لب برچکاند مرا
2 اگر خواهد از تند بالای قهر به قعر جهنم دواند مرا
1 کاش برون آمدی یوسف ما از نقاب تا به ملامت حسود بیش نکردی خطاب
2 نی چه حدیث است نی ما که و یوسف کدام شب پره و احتمال در نظر آفتاب
1 خوش بود بر طلوع صبح شراب زود بشتاب ساقیا بشتاب
2 پیشتر زان که آفتاب کند کلّه ی ما چو کوره ی پرتاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به