- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ملکا تنت ز جان آمده جانت از خرد است اورمزدی تو و فرخنده سپندارمذست
2 شادمان بنشین و ز دست دلفروز بتان باده بستان که جهان با دل خصمانت بداست
3 وعده عمر تو از یزدان صدبار ده است وعده ملک تو از باری ده بار صداست
4 بخت فیروز تو پاینده تر است از که قاف بخت خصمان تو چون آب میان سبد است
5 در بر بخشش تو بخشش پرویز هبا بخوشی لفظ تو دستان زدن بار بداست
6 دشمن خود بود آنکس که بود دشمن تو آن کجا دوست ترا دوست تن و جان خوداست
7 بزمی بر تو چنانی که بگردون بر مهر بجهان در تو چنانی که بجان در خرد است
8 هست مقراضی منسوج بچشم تو چنان که بچشم دگران کهنه پلاس نمداست
9 بهمه کاری توقیع همی زن که فلک بهمه کار تو تا محشر توقیع زد است
10 هرکه او دست بکین تو فشاند شب و روز بر تن و جانش ز بخت بد دائم نکداست
11 باد چندانت به پیروزی در ملک بقا که به آفاق درون مرد و زن و دام و دد است