- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مطبخی ایست ناگوار مرا شهره گشته بآش پختن کست
2 تا بشام از سحر بود بنگی وز سحر تا بشام باشد مست
3 هر چه از مایعات یافت بریخت و آنچه از جامدات جست شکست
4 گر بقبض آورد عصای کلیم ور بود سوی ذوالفقارش دست
5 دایم آنش بود تنور آشاب اکره الجیش این بود پیوست
6 بنگر تا بغیر ابن یمین اینچنین مطبخی کسی را هست