- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می کند عشق تو تاراج دل و دین الغیاث می برد صبر و قرار از جان غمگین الغیاث
2 گاه اندر عز کشفم گاه در ذل حجاب از تلونهای حال ای شاه تمکین الغیاث
3 خواند از کوی خراباتم به کنج صومعه از نصیحتهای شیخ مصلحت بین الغیاث
4 گر به چین افتد سواد کفر زلفت کافرم گر نخیزد از نهاد کافر چین الغیاث
5 تا به تو آرم پناه از عشوه های چشم تو می کند لعل لبت هر لحظه تلقین الغیاث
6 هر دعایی راکه آمین گو نباشد فضل تو زان دعا گویم معاذالله زآمین الغیاث
7 عقل چون غوغا کند باشد به عشق آورده روی درد جامی یا غیاث المستغیثین الغیاث