دل مرا ز هزار آرزو بگردانی از جامی غزل 476

دل مرا ز هزار آرزو بگردانی

1 دل مرا ز هزار آرزو بگردانی درآرزوی خودم کو به کو بگردانی

2 ز قبله روی بگردانیم که رو به من آر به روی تو چو کنم روی رو بگردانی

3 چه باک ازانکه نیابم تو را ازان ترسم که روی من ز ره جست و جو بگردانی

4 به رخ چو جعد مسلسل نهی هزاران دل ز راه عقل به هر تار مو بگردانی

5 دهانت دایره لطف را شود مرکز به گرد گل چو خط مشکبو بگردانی

6 خدای بین نیی ای پارسا که دل دهدت که چشم خویش ز روی نکو بگردانی

7 نمیرد آتش جامی به ساغر ای ساقی به دور او چه شود گر سبو بگردانی

عکس نوشته
کامنت
comment