مرا از هر چه می‌بینم رخ دلدار اولی‌تر از عراقی غزل 124

مرا از هر چه می‌بینم رخ دلدار اولی‌تر

1 مرا از هر چه می‌بینم رخ دلدار اولی‌تر نظر چون می‌کنم باری بدان رخسار اولی‌تر

2 تماشای رخ خوبان خوش است، آری، ولی ما را تماشای رخ دلدار از آن بسیار اولی‌تر

3 بیا، ای چشم من، جان و جمال روی جانان بین چو عاشق می‌شوم باری، بدان رخسار اولی‌تر

4 ز رویش هرچه بگشایم نقاب روی او اولی ز زلفش هر چه بر بندم، مرا زنار اولی‌تر

5 کسی کاهل مناجات است او را کنج مسجد به مرا، کاهل خراباتم، در خمار اولی‌تر

6 فریب غمزهٔ ساقی چو بستاند مرا از من لبش با جان من در کار و من بی‌کار اولی‌تر

7 چو زان می درکشم جامی، جهان را جرعه‌ای بخشم جهان از جرعهٔ من مست و من هشیار اولی‌تر

8 به یک ساغر در آشامم همه دریای مستی را چو ساغر می‌کشم، باری، قلندروار اولی‌تر

9 خرد گفتا: به پیران سر چه گردی گرد میخانه؟ ازین رندی و قلاشی شوی بیزار اولی‌تر

10 نهان از چشم خود ساقی مرا گفتا: فلان، می خور که عاشق در همه حالی چو من می‌خوار اولی‌تر

11 عراقی را به خود بگذار و بی‌خود در خرابات آی که این جا یک خراباتی ز صد دین‌دار اولی‌تر

عکس نوشته
کامنت
comment