- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا از هر چه میبینم رخ دلدار اولیتر نظر چون میکنم باری بدان رخسار اولیتر
2 تماشای رخ خوبان خوش است، آری، ولی ما را تماشای رخ دلدار از آن بسیار اولیتر
3 بیا، ای چشم من، جان و جمال روی جانان بین چو عاشق میشوم باری، بدان رخسار اولیتر
4 ز رویش هرچه بگشایم نقاب روی او اولی ز زلفش هر چه بر بندم، مرا زنار اولیتر
5 کسی کاهل مناجات است او را کنج مسجد به مرا، کاهل خراباتم، در خمار اولیتر
6 فریب غمزهٔ ساقی چو بستاند مرا از من لبش با جان من در کار و من بیکار اولیتر
7 چو زان می درکشم جامی، جهان را جرعهای بخشم جهان از جرعهٔ من مست و من هشیار اولیتر
8 به یک ساغر در آشامم همه دریای مستی را چو ساغر میکشم، باری، قلندروار اولیتر
9 خرد گفتا: به پیران سر چه گردی گرد میخانه؟ ازین رندی و قلاشی شوی بیزار اولیتر
10 نهان از چشم خود ساقی مرا گفتا: فلان، می خور که عاشق در همه حالی چو من میخوار اولیتر
11 عراقی را به خود بگذار و بیخود در خرابات آی که این جا یک خراباتی ز صد دیندار اولیتر