- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکره ز وصل خویش مرا بهرهمند کن اغیار را بر آتش غیرت سپند کن
2 ای میوه امید فرود آی خود ز شاخ یا آنکه دست کوته ما را بلند کن
3 ز اغیار درد خویشستان و بمن سپار یا زین میان علاج من دردمند کن
4 دارای هزار خاکنشین شهسوار من گاهی نگاه در ته پای سمند کن
5 تا کی خوریم از غم زلف تو پیچوتاب یکحلقه وقف گردن ما زین کمند کن
6 خواهی نه تلخکام گر از زهر حسرتم آن کنج لب که گفت پر از نوشخند کن
7 مشتاق را ز عشق نصیحت چه فایده ای پندگو برای خدا ترک پند کن