سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

نظری کن که دل از جور فراقت از سلمان ساوجی غزل 171

غزل 171 ام از 897 غزلیات

نظری کن که دل از جور فراقت خون شد

1 نظری کن که دل از جور فراقت خون شد نیست دل را به جز از دیده ره بیرون شد

2 ناتوان بود دل خسته ندانم چون رفت؟ حال آن خسته بدانید که آخر چون شد؟

3 تا شدم دور ز خورشید جمالت، چو هلال اثر مهر توام روز به روز افزون شد

4 در هوای گل رخسار تو ای گلبن حسن ای بسا رخ که درین باغ به خون گلگون شد

5 غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد

6 صورت حسن تو زد عکس تجلی بر دل نقش خود در آیینه بر او مفتون شد

7 کار برعکس فتاد آیینه و لیلی را آیینه لیلی و لیلی همگی مجنون شد

8 پیش ازین صورت گل با تو تعلق سلمان بیش ازین داشت، تصور نکنی اکنون شد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نظری کن که دل از جور فراقت خون شد

شاعر شعر نظری کن که دل از جور فراقت خون شد چه کسی است ؟

شاعر شعر نظری کن که دل از جور فراقت خون شد سلمان ساوجی می باشد.

شعر نظری کن که دل از جور فراقت خون شد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر نظری کن که دل از جور فراقت خون شد چیست ؟

قالب شعر نظری کن که دل از جور فراقت خون شد غزل است

مضمون اصلی شعر نظری کن که دل از جور فراقت خون شد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه است.
بنر