- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مجنون در لیلی زد فرهاد در شیرین اینجا سخنی دیدم همچون شکر شیرین
2 کو زیدی و شاووری کز روی جوان مردی گوید سخن لیلی آرد خبر شیرین
3 خسرو ز سر نخوت مغرور کله داری فرهاد به جان بسته بر جان کمر شیرین
4 آبشخور اگر آرد بیرون ز صفاهانم این بار فرود آیم بر خاک در شیرین
5 با آن که شود بی شک در خون من بی دل هیهات اگر افتد بر من گذر شیرین
6 با من به ترش رویی گو تلخ مگو حاسد گر شور کنم شاید اندر نظر شیرین
7 تلخ است چنان عیشی ای دوست که لاتسأل وقت است نزاری را رفتن به سر شیرین
8 تا عشق برون آرد از سر هوست یارا اوقات نزاری خوان چند از سمر شیرین