1 ای ماهوشان، فقیر، درویش شماست درویش شما و خیراندیش شماست
2 گر گبر اگر مجوس [و] رهبان خوانید درویش شما و مذهب کیش شماست
1 فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است شکستگی چو رقم صفحهٔ جبین من است
2 نمی رود ز دلم لذت فراموشی همیشه حرف الف درس اولین من است
1 ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده است گذشتن از سر کوی تو مشکل افتاده است
2 به یک کرشمه رساند به پیشگاه امید چه شد که مرکب توفیق در گل افتاده است؟
1 رفتار محال است ز کوی تو کسی را نبود گذر از یک سر موی تو کسی را
2 از عکس تو عکسی است در آیینهٔ اوهام ور نه خبری نیست ز روی تو کسی را