- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
محمود اَنارَاللّهُ بُرْهانَهُ چون بر سریر عزت باردادی ایاز بر حاشیۀ بساط عزت بندوار بر قدم حرمت ایستاده بودی و چشم انتظار گشاده باز چون در خلوتخانۀ انس درآمدی و بر سریر قرب از ایشان دیگرسان گشتی ایاز محمود شدی و محمود ایاز. ,
2 کار عشق ای پسر ببازی نیست عشق وصف نهاد سلطانست
3 بوالعجب مذهبیست مذهب عشق اندرو شاه و بنده یکسانست
4 شاه محمود بود و بنده ایاز کار برعکس شد چه درمانست
5 گشت بر شاه امر بنده روان اندرین رمز،عقل حیرانست
اگر وارد قوی بود و قابل ضعیف،وی را در جست و جوی آرد اگر قویتر شود گفت و گوی آرد و اگر قویتر شود روا بود که وی را در رفت و روی آرد و در شست و شوی آرد چون از گفت و گوی و جست و جوی بازماند خواهد که ازوجود مکنسه سازد و وحشت خودی خود را از ساحت عالم هستی بروبد: ,
7 از وحشت هستی خود ای مایۀ عمر خواهم که سر کوی تو اندر روبم
و گاه خواهد که از حرارت آتش شوق آب شود و حاشیۀ بساط دوستی را از لوث وجود بدان آب بشوید. ,
9 از آتش عشق تو اگر خاک شوم از دفتر هستی ای پسر پاک شوم
10 از لوث حدوث ساحت عزت را پاکیزه کنم چو از خودی پاک شوم