-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماه رخش چو بنمود، از طرف بام نیمی از شرم کاست، تا شد ماه تمام نیمی
2 گیرم رها کنندم، مشکل رسم بجایی زین بال کش قفس ریخت، نیمی و دام نیمی
3 از گرم خویی عشق، وز سرد مهری حسن؛ سوزان کباب دل ماند، نیمی و خام نیمی
4 دارم ز روی و مویت، رنجی و، تا نرنجی گویم بصبح نیمی، ناچار و، شام نیمی
5 زین نیم جان که دارم، چون نگذرم که یارم از لطف بگذراند بر لب زنام نیمی
6 چشم نگه ز هر یک نبود از آن دو چشمم بس زان دو یک نگاهم، از هر کدام نیمی
7 تا بیخبر نگویم حرفی ز مستی آذر ساقی دهد چو جامم، ریزد ز جام نیمی!