مگِری سردار، زان از ملک‌الشعرا بهار قطعه 512

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

مگِری سردار، زان که گریه و زاری

1 مگِری سردار، زان که گریه و زاری سود ندارد در این زمانهٔ ریمن

2 رفته‌، به زاری وگریه باز نگردد جز که‌ بخوشد دو چشم‌ و خسته‌ شود تن

3 مادر پرهیزگارت ار ز میان رفت عز تو پاینده باد و بخت تو روشن

4 ور ز میان رفت مهر سلطنت تو زنده به مانند ایلخانی و بهمن

5 ما همه ماندیم و آن عزیزان رفتند درکنف رحمت خدای میهن

6 یکسره بایست راند تا سر منزل هرکه ز من زودتر رسید به ازمن

7 ور غم هجران دل تو را بشکافد مرهمی از صبر بر جریحه برافکن

8 گر به دل از صبر مرهمی ننهادی کی ز بن چه برآمدی تن بیژن

9 جامه ی نیلی برآور از تن و درپوش بر تنت از صبر و بردباری‌، جوشن

10 کسوت مردان مرد پوش و قوی باش پیش بلیات این جهان کم از زن

11 گوش ندارد فلک به گریه و زاری هیچ نیرزد جهان به ناله و شیون

عکس نوشته
کامنت
comment