1 بزرگوارا دانی کز آفت نقرس ز هرچه ترشی من بنده میبپرهیزم
2 شراب خواستم و سرکهای کهن دادی که گر خورم به قیامت مصوص برخیزم
3 شراب دار ندانم کجاست تا قدحی به گوش و بینی آن قلتبان فروریزم
1 خه از کجات پرسم چونست روزگارت ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت
2 در آرزوی رویت دور از سعادت تو پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت
1 دلا در عاشقی جانی زیانگیر وگرنه جای بازی نیست جانگیر
2 جهان عاشقی پایان ندارد اگر جانت همی باید جهانگیر
1 امید وصل تو کاری درازست امید الحق نشیبی بیفرازست
2 طمع را بر تو دندان گرچه کندست تمنا را زبان باری درازست