1 مرا ذوق سخن خون در جگر کرد غبار راه را مشت شرر کرد
2 به گفتار محبت لب گشودم بیان این راز را پوشیده تر کرد
1 تب و تاب بتکدهٔ عجم نرسد به سوز و گداز من که به یک نگاه محمد عربی گرفت حجاز من
2 چه کنم که عقل بهانه جو گرهی به روی گره زند نظری که گردش چشم تو شکند طلسم مجاز من
1 ای ظهور تو شباب زندگی جلوه ات تعبیر خواب زندگی
2 ای زمین از بارگاهت ارجمند آسمان از بوسهٔ بامت بلند
1 در جهان کیف و کم گردید عقل پی به منزل برد از توحید عقل
2 ورنه این بیچاره را منزل کجاست کشتی ادراک را ساحل کجاست
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران