خوش آنکه وارهاند ما را ز ما زمانی از جامی غزل 963

خوش آنکه وارهاند ما را ز ما زمانی

1 خوش آنکه وارهاند ما را ز ما زمانی روشن ضمیر پیری یا خوبرو جوانی

2 این در جمال صورت آرایش دیاری وان از کمال معنی آسایش جهانی

3 جز در حضور اینان از خود امان نیابیم یارب ببخش ما را یکدم ز ما امانی

4 اسرار عاشقان را باید زبان دیگر دردا که نیست پیدا در شهر هم زبانی

5 جز عشق هر چه گوید واعظ فراز منبر آن را فسانه ای دان واو را فسانه خوانی

6 مجنون نماند و لیلی لیکن بماند از ایشان از بهر عشقبازان فرخنده داستانی

7 گویند کیست جامی آشوب عقل و دینت ماهی ست کج کلاهی شوخی ست نکته دانی

عکس نوشته
کامنت
comment