خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم از جامی غزل 334

جامی

جامی

جامی

خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم

1 خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم چو ذره رقص کنان محو آفتاب شوم

2 ز رخ نقاب برافکن خدای را زان پیش که زیر خاک ز هجر تو در نقاب شوم

3 به زنگ جامه تو کس مباد چند ز دور به دیدن تو بهر دیگری خراب شوم

4 لب تو هست به رخشنده لعل چون نگرم به کف زلال چرا تشنه در سراب شوم

5 چو خیمه گر نکنی سایه بر سرم این بس که طوقدار تو از حلقه طناب شوم

6 ز خواب مرگ شود جان عاشق اسوده بیا که در قدمت سر نهم به خواب شوم

7 به گریه گفته جامی چو خوانم از غم تو کنار و جیب پر از گوهر خوشاب شوم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر