خوشا کسی دم آب بی شراب نخورد از عرفی شیرازی غزل 347

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

خوشا کسی دم آب بی شراب نخورد

1 خوشا کسی دم آب بی شراب نخورد دمی که جام شراب نداشت، آب نخورد

2 ز نقص تشنه لبی دان، به عقل خویش مناز دلت فریب گر از جلوهٔ شراب نخورد

3 کسی ارادهٔ جولان عافیت ننمود که زخم تیر بلا پای در رکاب نخورد

4 رود به چشمهٔ حیوان و تشنه لب باز آید کسی که از دم عشق تو آفتاب نخورد

5 چه روستایی بی مشربی است این عرفی که توبه کرد و می از دست آفتاب نخورد

عکس نوشته
کامنت
comment