خوش آن مقام که در وی دلی فرود آید از جامی غزل 159

خوش آن مقام که در وی دلی فرود آید

1 خوش آن مقام که در وی دلی فرود آید ز حسن منظر آن دیده ای بیاساید

2 امید مقدم یاران بود که پاکان را درین خرابه به گل دست همت الاید

3 به نقش و خط چه تمتع ز خانه آرایی چو دوستی به جمال خودش نیاراید

4 گشاده دار در خانه کز در بسته برون ز تیرگی خانه هیچ نگشاید

5 گشای روزنه دل چو دیده تا نوری تو را ز عالم بالا جمال بنماید

6 چو نیست مطلع آن نور غیر روزن دل کس از عمارت خشتش به گل چه انداید

7 بر آستانه خدمت نهاده جامی سر که مقبلی قدم لطف رنجه فرماید

عکس نوشته
کامنت
comment