خوش آن عاشق که سویش گاهگاهی از مشتاق اصفهانی غزل 314

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

خوش آن عاشق که سویش گاهگاهی

1 خوش آن عاشق که سویش گاهگاهی فتد از گوشه چشمی نگاهی

2 دلی حال دلم داند که گاهی شکستی دیده از طرف کلاهی

3 ندارد عاشقی چون من که دارم بر این دعوی زهر آهی گواهی

4 قدت سرو چمن بیرای سروی رخت ماه و جهان آرای ماهی

5 مه و مهری بخویم بی‌توام پس شب تاریکی و روز سیاهی

6 کند چون بلهوس دعوی عشقت نه در چشم اشکی و نه در دل آهی

7 دل صد چاک عاشق بین که باشد ز هر چاکش بکوی دوست راهی

8 چه صیدافکن بود چشمت که هر دم کند از صید خالی صیدگاهی

9 مکن از جرم خود اندیشه مشتاق که پیش لطف او کوهیست کاهی

عکس نوشته
کامنت
comment