1 خوش آن دمی که لبم گردد آشنای قدح به پای خم سر خود را نهم به جای قدح
2 بنوش می که سری در جهان نمی بینم که چون حباب بود خالی از هوای قدح
3 به غیر حرف می از می کشان چه می خواهی که در نماز نخوانند جز دعای قدح
4 ز دل جفای ترا وصل عذرخواهی کرد که بوسه ی لب ساقی ست خونبهای قدح
5 کنم سلیم وصیت که ساقی از پس مرگ کند چو توبه به خاکم به زیر پای قدح