- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آنکه، دلم در شکن زلف تو جا داشت بخت سیهم، خاصیت بال هما داشت
2 گر عشق ندادی به غمش نقد دو عالم در مصر وفا، یوسف ما را که بها داشت؟
3 می ربخت به بر، طرّهء آهم، همه سنبل دل بس که هوای سر آن زلف دو تا داشت
4 از رنگ تو صحرا ورق لاله به خون شست وز بوی تو،گل خرقهٔ صدپاره قبا داشت
5 جز گوهر مهر تو درین هفت صدف نیست مه را خم ابروی تو انگشت نما داشت
6 در جیب چمن سنبل و در دشت ختن مشک در هر طرفی زلف تو صد غالیهسا داشت
7 سِحر از نگه، از غمزه فسون، عشوه ز نیرنگ چشم تو چه گوییم که در پرده چها داشت؟
8 خجلت نگهم سوخت که بی پرده درآمد حسنی که نقابش دو جهان روی نما داشت
9 تا سوخت مرا یار، شد افسرده بساطش آتشکدهٔ شمع، به پروانه صفا داشت
10 می رفت چو شمعش، ز گریبان به سر آتش تیرت مگر امشب سر دلجویی ما داشت
11 از خانهٔ زنجیر نمی خاست صدایی این سلسله را شور حزین تو به پا داشت