دگرم بسته آن زلف سیه نتوان از هلالی جغتایی غزل 77

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

دگرم بسته آن زلف سیه نتوان داشت

1 دگرم بسته آن زلف سیه نتوان داشت آن چنانم که بزنجیر نگه نتوان داشت

2 تاب خیل و سپه زلف و رخی نیست مرا روز و شب معرکه با خیل و سپه نتوان داشت

3 تا کی آن چاه ذقن را نگرم با لب خشک؟ این همه تشنه مرا بر لب چه نتوان داشت

4 دیده بر بستم و نومید نشستم، چه کنم؟ بیش ازین دیده بامید بره نتوان داشت

5 با وجود رخ او دیدن گل کی زیباست؟ پیش خورشید نظر جانب مه نتوان داشت

عکس نوشته
کامنت
comment