ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام از قاسم انوار غزل 500

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد کز جهان

1 ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد کز جهان مرغ دلم طیران کند بالای هفتم آسمان

2 کاشانه را ویران کنم، می خانه را عمران کنم در لامکان جولان کنم، چون درکشم رطل گران

3 بر هم زنم بت خانه را، عاقل کنم دیوانه را ساجد کنم بیگانه را، در پیش تخت شاه جان

4 دل را ز غم بی غم کنم، حق را بحق محرم کنم مجروح را مرهم کنم، هستم طبیب مهربان

5 از رومیان لشکر کشم، مرکب بمیدان درکشم شمشیر بران برکشم، برهم زنم هندوستان

6 از «لا» زنم در «لا» زنم، «لا» بر سر «الا» زنم من بیخ «لا» را برکنم، چون دارم از «الا» نشان

7 سیمرغ قاف قربتم، شهباز دست قدرتم غواص بحر حکمتم گوهر شناس انس و جان

8 بر کهربا لؤلؤ زنم، بر قصر قیصر «قو» زنم از سوز دل «یاهو» زنم، تا آتش افتد در جهان

9 قاسم، سخن کوتاه کن، برخیز و عزم راه کن شکر بر طوطی فگن، مردار پیش کرکسان

عکس نوشته
کامنت
comment