- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای عاشقان ای عاشقان مائیم عشق دلبران چون عشق سودی بی زیان کاری نباشد در جهان
2 یاری نهانی شد عیان در صورت جان و جهان از غیر او نام و نشان کو در همه کون و مکان
3 عشق آمد و در دل نشست راه برون شد راببست گفتم بگوی ای خودپرست چون یابی از دستم امان
4 گفتم که ای سلطان من غایب مشو از جان من اینست خود درمان من میباش دایم میهمان
5 جام شراب آتشین داد و بگفتا نوش این مستی مکن ای بی یقین هشیار باش و کاردان
6 چون نوش کردم آتشی افتاد در جانم خوشی در پیش آن عاشق کشی دیدم فنای جاودان
7 چون زان فنا دیدم بقا دیگر ندیدم جز خدا ما از کجا غیر از کجا مایی در اویی شد نهان
8 ایمان عیان از روی او کفر آشکار از موی او جمله بجست و جوی او در کعبه و دیر مغان
9 می بین اسیری روبرو حسنش ز هر روی نکو زیرا که نبود غیر او اندر نهان و در عیان