- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقان گر به دل از دوست غباری دارند گریه ای گَرد نشان در شب تاری دارند
2 آب حیوان ببر ای خضر که ارباب نیاز چشم امید به فتراک سواری دارند
3 ره ارباب محبت به فنا نزدیک است سوزنی در کف و در پا دو سه خاری دارند
4 جان و دل را به می فرحت آتش زده اند باده در شیشه نماندست و خماری دارند
5 جان حقیر است مبر نام نثار، ای محرم تو همین گو که احباب نثاری دارند
6 چه به طاعت طلبی برهمنان را، زاهد تو ریا ورز که این طایفه کاری دارند
7 بندهٔ خلوتیان دل چاکم، کایشان به شهیدان غمت لذت خواری دارند
8 هر که را می نگرم سوخته یا می سوزد شمع و پروانه از این بزم کناری دارند
9 عرفی از صیدگه اهل نظر دور مرو که گهی گوشهٔ چشمی به شکاری دارند