سعیدا

سعیدا

سعیدا
سعیدا

عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره از سعیدا غزل 166

غزل 166 ام از 764 غزلیات

عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست

1 عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست همچو خورشیدش کسی را طاقت نظاره نیست

2 در بهای یک نگاهش دین و دل دارد طمع غیر جان دادن در این راه مفلسان را چاره نیست

3 شیر می نوشد ز پستان اجل طفل دلیر در نظر تابوت، مردان را بجز گهواره نیست

4 کی رسد در دامن مطلب بجز دست خیال؟ ای زلیخا یوسف معنی گریبان پاره نیست

5 دل ز خویَش گر کَنی لیکن به رویش چون کنی؟ می توانی کرد این را چاره آن را چاره نیست

6 یا ز پا می افکند یا دست می گیرد جهان دایهٔ این دور، خونخوار است اگر غمخواره نیست

7 هر که گم گردد در این صحرا به مطلب می رسد خضر این وادی سعیدا جز دل آواره نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست

شاعر شعر عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست سعیدا می باشد.

شعر عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 12 سروده شده است.

قالب شعر عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست چیست ؟

قالب شعر عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست غزل است

مضمون اصلی شعر عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر