معشوق اگر به جانب عاشق از اسیری لاهیجی غزل 468

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

معشوق اگر به جانب عاشق کند نگاه

1 معشوق اگر به جانب عاشق کند نگاه زین قدر بگذرد سر عاشق ز مهر و ماه

2 گر ره به وصل دوست طلب میکند خرد گو راه عشق شاه راه

3 حسن تو از مجالی ذرات جلوه کرد لیکن چو ما جمال تو را نیست جلوه‌گاه

4 گر یک نظر ز دیده شود ابرویت نهان از دود آه و ناله جهان را کنم سیاه

5 عاقل اگر به عقل کند التجا ولی ما عاشقیم و عشق تو ما را بود پناه

6 با تیغ غمزه چشم تو چون ترک فتنه‌جو دایم به قصد خون جهان بود بیگناه

7 با آنکه بی‌خبر ز اسیران عشق بود هم بیش و کم به حال اسیری کند نگاه

عکس نوشته
کامنت
comment