عاشق از حسرت دیدار تو از محتشم کاشانی غزل 227

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

عاشق از حسرت دیدار تو آهی نکند

1 عاشق از حسرت دیدار تو آهی نکند که درو غیر غنیمانه نگاهی نکند

2 آن چه با خرمن جانم بنگاهی کردی برق هرچند بکوشد به گیاهی نکند

3 عشق تاراج گرت یک تنه با هر دو جهان کرد کاری که به یک کلبه سپاهی نکند

4 شدم از سنگدلیهای تو خورسند به این که کسی در دلت از وسوسه راهی نکند

5 منعم از ناله رسد پند دهی را که شود هدف تیر نگاه تو و آهی نکند

6 من گرفتم گه نگه در تو گناهست ای بت بنده این حوصله دارد که گناهی نکند

7 دیدم آن زلف و تغافل زدم آهم برخاست نتوانست که تعظیم سیاهی نکند

8 آن چه با کوه شکیبم رخ تابان تو کرد شعلهٔ آتش سوزنده به کاهی نکند

9 محتشم این همه از گریه نگردد رسوا که تواند کند گاهی و گاهی نکند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر