- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
معشوق چون بهاستار عزّت محتجب بود و خود را بهکس ننماید بلکه کس را طاقت دیدار او از غایت ظهور او نبود درد عاشق بی درمان بود و محنتش بی پایان بود در شرح تعرف آورده است که چون محبوب در مکان نیاید و محب از مکان تجاوز نکند درد دل محب ابدی بود و اندوه جانش سرمدی بود چنانکه گفتهاند: ,
2 معشوقه چو خورشید گزینی ای دل او بر فلک و تو بر زمینی ای دل
3 چون در برخود ورا به بینی ای دل سر بر زانو بسی نشینی ای دل
4 وَحیدٌعَنِ الخُلّانِ فی کُلِّ بَلْدَةٍ اِذا عَظُمَ الْمَطْلُوبُ قَلَّ المُساعِدُ