براه عشق چنان رفت عاشق از اسیری لاهیجی غزل 320

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

براه عشق چنان رفت عاشق بی باک

1 براه عشق چنان رفت عاشق بی باک که سوخت ز آتش عشق و نکرد فکر هلاک

2 دلم ز دولت وصل تو شادیی دارد ز درد هجر اگر بود پیش ازین غمناک

3 اگر چه شهره شهرم بعاشقی چه غمست مرا چو جامه ناموس شد بعشق تو چاک

4 نظر بروی تو داریم از همه روئی اگر چه دیده زاهد نمی کند ادراک

5 کمال عشق من رند عاشق صادق نگر که با همه جور تولا احب سواک

6 نقوش غیر چو از لوح دل فرو شستم نوشت کاتب حکمت خطی که ثلث مناک

7 بیا و سر ازل را ز لوح دل برخوان که هست لوح بمعنی اسیریا دل پاک

عکس نوشته
کامنت
comment