1 عشق در هرجا نقاب از روی زیبا میکشد سرمهٔ یعقوب در چشم زلیخا میکشد
2 خواب مستی هر دمش تکلیف بالین میکند خوش بهاری بر رخ مرغان دیبا میکشد
3 هرکسی را از مقامی پایه میگردد بلند در هوای قامت او، سرو بالا میکشد
4 وادی افشاند به مجنون آستین از گردباد چون به راه شوق خاری از کف پا میکشد
5 زر کسی با خود به زیر خاک جز قارون نبرد این سخن را گل به گوش اهل دنیا میکشد
6 هرکه امید مداوا دارد از آن لب سلیم دامن چاک دل از دست مسیحا میکشد