- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود اما آبت فتح قریب سر حقایق گشود
2 قطره به دریا رسید ابر برفت از میان قطره به دریا رسید ابر برفت از میان
3 از نفخات بخور کون و مکان در گرفت چون بهم آمیختند آتش و مجمر بعود
4 در پس آئینه چیست قائل این حرف کیست کآینه با خود نداشت آنچه به طوطی نمود
5 هر که بدار فنا جبه هستی بسوخت رمزه سوی الله بخواند سر اناالحق شنود
6 سر فنا گوش کن جام بقا نوش کن حاجت تقریر نیست از عدم آمد وجود
7 جامه بده جان ستان روی مپیچ از میان عاشق بی مابه را عین زیان است سود
8 وجه دو روئی نماند صورت دیباه را باز برفت از میان واسطه تار و پود
9 خلق ز نقصان حال بیخبرند از کمال کز همه بی قیل و قال گوی سعادت ربود