عشق چوپان بود و ما همه از آشفتهٔ شیرازی غزل 845

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

عشق چوپان بود و ما همه عالم گله ایم

1 عشق چوپان بود و ما همه عالم گله ایم حسن قصاب و بکشتن همگی یکدله ایم

2 وسعت حوصله کون و مکان یکنفس است تا نگویند بماخلق که بی حوصله ایم

3 زلف تو سبحه مسلم شد و زنار مغان چون نکو مینگرم جمله زیک سلسله ایم

4 اندر این خانه بجز پرتو شمعی نبود ما همه پنجره سان روشن از آن مشعله ایم

5 همه مجنون و یکی محمل لیلی نشناخت چون جرس بیهده شور افکن این قافله ایم

6 رحمی ای خضر که شب آمد و دزدان از بر همرهان رفته و ما مانده در این مرحله ایم

7 قاسم جنت و دوزخ چو توئی غم نبود همچو آشفته گر آویخته در سلسله ایم

8 عملی نیست بجز نامه سیاهی یا رب چون مدیح علی آورده بیاد صله ایم

9 مرتع ماست محبت علیش مهر و گیاست گر جز این خواب و خوری هست برون زین گله ایم

عکس نوشته
کامنت
comment