- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با من ای عشق اگر عهد کهن تازه کنی مصحف دل که زهم ریخته شیرازه کنی
2 حسن را بی مدد تو نبود جلوه به دل به یکی جذبه بهر هفت تواش غازه کنی
3 غیر می دفع خمارت نکند وقت صبوح تا بفردای قیامت که تو خمیازه کنی
4 پاره پوست که بر چوب ببندد مطرب به یکی نغمه تواش ساز خوش آوازه کنی
5 دو جهان بی تو بچشم است چو چشم سوزن چشم سوزن که بود با تو چو دروازه کنی
6 چار طبعی که همه مختلف آمد به مزاج به اشاره تو توانی به یک اندازه کنی
7 تو همان دست خداوندی معمار ازل طرح آشفته توانی که شها تازه کنی