1 نابینا را عشق کند صاحب دید توفیق ازوست، مابقی گفت و شنید
2 آری مثل است این که دلش گر خواهد شیر از بز نر شبان تواند دوشید
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 داد گلبن در چمن یاد از گلافشانی مرا بلبلان کردند تعلیم غزلخوانی مرا
2 راز من چون نقش پیشانی ز کس پوشیده نیست از ازل بازست چون آیینه پیشانی مرا
1 کجا در غربتم یک همدم دیرین شود پیدا؟ به جز شمعم که گاهی بر سر بالین شود پیدا
2 به گوش منصفان کافی بود صاحب طبیعت را اگر در صد غزل یک مصرع رنگین شود پیدا
1 فسون نالهام شب بسته خواب پاسبانش را که با هر سر نباشد آشنایی آسمانش را
2 ز چاک سینهام دل میکند نظاره زلفش چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **