-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقی، دیگر به فکر منزل و مسکن مباش آشیان خود بسوزان، یا درین گلشن مباش
2 تا توانی مشق فریادی بکن ای عندلیب من ز کار افتاده ام، باری تو همچون من مباش
3 آن قدر کز دستت آید، پیرهن را چاک کن پای بند بخیه همچون رشته ی سوزن مباش
4 دستگیر ناتوان باش دایم چون سبو تا توانی همچو جام باده مردافکن مباش
5 ای زلیخا، چند کوری می دهی یعقوب را؟ مانع یوسف شدی، از بوی پیراهن مباش
6 در میان خلق نتوان ساختن کاری سلیم سبز اگر خواهی شوی ای دانه در خرمن مباش