1 عشق لب و دندان چو لعل و گهرت کر دست مرا معتکف خاک درت
2 من شهره بشیرین سخنی چون نشوم کاندر دهنم بود لب چون شکرت
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 مرا خدای اگر عمر جاودان بدهد بجای هر سر مویم دو صد زبان بدهد
2 بصد هزار لغت هر زبان سخن گوید چنانک داد فصاحت گه بیان بدهد