-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق آن باشد که عاشق را زعالم باز دارد کارش این باشد که جا اندر حریم راز دارد
2 غمزه جادوی خونریزش که گفتی ساحرست او میکند سحری که میپنداریش اعجاز دارد
3 پسته بگشاید بشیر از ار بت شیرین دهانم شکری هرگز نگوید این شکر اهواز دارد
4 هر که در زلف تو دلرا دید گفتا از تعجب آشیان عصفوری اندر چنگل شهباز دارد
5 در نیاز آید چو بنمائی ببستان آنقد و قامت باغبان گر سرو و گل اندر بهاران باز دارد
6 ملک دل بر تو مسلم شد که تو سلطان روحی عشق عالم سوز کی در مملکت انباز دارد
7 بر فرشته آدمی را این شرف اول نبودی کسوتی پوشید عشقش کز ملک ممتاز دارد
8 این شب وصل است آشفته نه روز شکوه کردن قصه هجران دراز و عمر ما ایجاز دارد
9 از حدیث آن لب شیرین زبان بگشود گوئی کاین حلاوت در سخن کلک سخن پرداز دارد
10 مدح حیدر میسراید هرشب آشفته به محفل این کرامت لاجرم از سعدی شیراز دارد