عشق راکب مرکب جانست اگرچه جان متصرف عالم ارکان است از عینالقضات لوایح 117
عشق راکب مرکب جانست اگرچه جان متصرف عالم ارکان است دل محل صفات عشق نه معشوق است و نه عاشق با آنکه هم خود معشوق است و هم عاشق اگر نسبت بحدوث دارد نه عاشق است و نه معشوق واسطه است میان هر دو و اگر نسبت بقدم دارد هم عاشق است و هم معشوق و هم عشق. ,
از شاعران بزرگ قرن 6 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
اثر عشق راکب مرکب جانست اگرچه جان متصرف عالم ارکان است دل محل صفات عشق نه معشوق است و نه عاشق با آنکه هم خود معشوق... لوایح 117 ام از 212
لوایح عینالقضات همدانی
می باشد
اگر عشق خود نرفته باشد چون مکوّن در ظهور آمد بر روح غیرت آورد زیرا که ازمحبوب بی نشان نشانها یابد پندارد که او اوست روح گوید من او نیم اما بی او نیم: ,
عشق با کس نیامیزد و در هیچ چیز نیاویزد اما عاشق بمعشوق نیازمندست برای دفع نیاز خود یَحُومُ حَولَهُ گرد سرادق حسن او گردد و معشوق با کرشمه و دلال و ناز است یَحومُ حَولَ حُسْنِهِ اما بنیازمندی نگرانست تا بار کار او کشد پس بدین نسبت سبب عاشق را معشوق بباید تا از در دنیا باو باز رهد ومعشوق را عاشق بباید تا بار کرشمه و ناز او کشد و عشق فارغ از نیاز عاشق وناز معشوق همۀ مرادش آن بود که سر از لجۀ غیرت برآرد ونهنگ وار هر دو را درکشد تا اجتماع ایشان در حوصلۀ او بود و تصور افتراق برافتد: ,
2
عاشق بنیاز خویش مشغول شده
معشوق بناز خویش موصول شده