-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق این است که ما راست دگرها هوس است هر که چون ماست نشانیش ز معشوق بس است
2 در حضوریم به کویش ز شد آمد فارغ شهر پندار که بی محتسب و بی عسس است
3 خود چه باک است اگر شهر پر از محتسب اند یا چه بیم است ز هر چند که در دهر کس است
4 دوست گو خواه نهان باشد گو خواه عیان اصل معنی طلبد عشق که سوزش هوس است
5 قدر عیسی نشناسد خر بفسرده نفس چه شناسند که موسی دم و عیسی نفس است
6 عقل کشتی صفتان را به جهالت نوح است عشق ره گم شدگان را به دلالت جرس است
7 ما که دیوانه عشقیم ز عقل آزادیم هر که جایی رسد از پس رَوی عقل خس است
8 صید چون مرغ نگردیم به هر دانه که خود نسر طایر به بر همت ما چون مگس است
9 عمر ما را چه تفاوت که اجل در پیش است عشق ما را چه تفاوت که غرامت ز پس است
10 هیچ دیوانه درین ره به نزاری نرسد به رسیدن نبود آن که بدو دست رس است