عشق با خود غیرتی از عین‌القضات همدانی لوایح 149

عین‌القضات همدانی

آثار عین‌القضات همدانی

عین‌القضات همدانی

عشق با خود غیرتی تمام دارد و از کمال غیرت خود با معشوق و عاشق آشنا نمی‌شود و همانا چون آتش است در سنگ مکمون از...

عشق با خود غیرتی تمام دارد و از کمال غیرت خود با معشوق و عاشق آشنا نمی‌شود و همانا چون آتش است در سنگ مکمون از کمال غیرتی که با خود دارد در ظهور نمی‌آید و چون ظاهر می‌شود در هلاک عاشق که دلش محل اوست می‌کوشد تا باز در کمین مکون رود و جمال خود را از دیدۀ اغیار بپوشد عطاف گفت روزی گرد کعبۀ معظمه طواف می‌کردم و باهوای نفس مصاف می‌کردم آواز مخدرۀ بسمع من آمد که می‌گفت یا مالِکَ یَوْمِ الدّین وَالْقَضاءِ وَخالِقَ الْاَرْضِ وَالْسَّماءِ اِرْحَمْ اَهْلَ الْهَواءِ وَاسْتَقْلِهُمْ مِنْ عَظیمّ الْبَلاءِ اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ عطاف گفت در وی نگریستم او را دیدم در حسن بر صفتی که چشم جادوش بناوک غمزه جگر اصفیا خستی و عنبر گیسوش دام هوا بر پای وقت اولیا بستی: ,

2 لَها مُقْلَتا ریمِ فَلَوْ نَظَرَتْ بِها اِلی عابدِ قَد قام لِلّهِ وَابْتَهَلَ

3 لَاصْبَحَ مَشْغُوفا مُعَنِّی بِذِکْرها کانَ لَمْ یَصُمْ لِلّهِ یَوْماً وَلَمْ یُصَلِّ

وی را گفتم ای لطیفۀ لطف یزدانی وای سرمایۀ حیات جاودانی از خدای شرم نداری که پرده از پیش اسرار برداریخصوصاً در چنین جایگاه با عظمت و در چنین بارگاه با هیبت، گفت اِلَیْکَ عَنّییا عَطّافُ ترا که آتش بلا نسوخته است بلکه این آتش در کانون دلت نیفروخته است ازین سر چه خبر و ازین معنی چه اثر گفتم سَیّدی مَاالحُبُّ گفت عشق بی پایانست: ,

5 وَحیدٌ عَنِ الْخُلانِ فی کُلِّ بَلْدَةٍ اِذاَعُظَم الْمَطلوُبُ قَلّ المُساعِدُ

عکس نوشته
کامنت
comment