عشق در زنهار باشد از دل از جویای تبریزی غزل 901

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ام

1 عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ام نی به ناخن می کند شیر ژیان را بیشه ام

2 من که از طفلی نمک پروردهٔ درد توام همچو سرو آه در دلهاست محکم ریشه ام

3 فکرم از یاد میان یار نازک گشته است برنتابد نشتر دخلی رگ اندیشه ام

4 عار دارد سعی فرهادیم از صورت کشی خوردهٔ جانست پنداری شرار تیشه ام

5 هیچ کم نبود می لعلی زلعل آبدار می زند پهلو به سنگ خاره جویا شیشه ام

عکس نوشته
کامنت
comment