عشق اگر مرد است، مرد او از عرفی شیرازی غزل 164

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

عشق اگر مرد است، مرد او تاب دیدار آورد

1 عشق اگر مرد است، مرد او تاب دیدار آورد ورنه چون موسی بسی آورد، بسیار آورد

2 تا فریبد ابلهان را در متاع روی دوست آسمان پیش از تو یوسف را به بازار آورد

3 بس که زخم غمزه خوردم زمین مشهدم خرمن خنجر به جای بوته ی خار آورد

4 کافری دان عشق را کز شغل من گر وارهد گردن روح القدس در قید زنار آورد

5 بگذر از دارالشفای عشق کز بهر علاج هر نفس آید مسیح آن جا و بیمار آورد

6 مو به مویم دوست شد، ترسم که استیلای عشق یک انالحق گوی دیگر بر سر دار آورد

7 ای که عرفی را مسلمان خوانده ای، او را بکاو تا ز کفرآباد دل، بت های پندار آورد

عکس نوشته
کامنت
comment