عاشقی در موج دریائی فتاد از حسینی کنز الرموز 22

عاشقی در موج دریائی فتاد

1 عاشقی در موج دریائی فتاد عاقلی از ساحلش آواز داد

2 گفتش ای مسکین برون آرم تو را یا چنین سرگشته بگذارم تو را

3 پاسخش این داد کای روشن روان گر ز من پرسی نه این دانم نه آن

4 بر مراد خود نخواهم یک نفس زانکه مقصودم مراد اوست بس

5 چون ز حق کردی رضای خ ود طلب حکم او راهم رضاده روز و شب

6 گر رضای خویش میخواهی خطاست چون تو راضی گشتی او راهم رضاست

7 زهر ناکامی همی خور بی گله هرگدائی را کجا این حوصله

8 در طریقت منزل اعلاست این منتهای جاهدوافیناست این

9 چون نسیم این چمن پیدا شود بلبل جان در قفس گویا شود

10 سالک از اول نه بشناسد مقام انس او با طاعت و ذکر مدام

11 آنکه صاحب حال باشد نام او با صفات حق بود آرام او

12 وانکه او را انس با نام خداست بحر تمکین است و غواص فناست

عکس نوشته
کامنت
comment