-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت دل خون شد و عقل رفت و صبرم بگریخت
2 زاین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت جز دیده که هر چه داشت در پایم ریخت