1 عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
2 اجزای وجود من همه دوست گرفت نامی است زمن بر من و باقی همه اوست
قال الله تعالی «فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا و خر موسی صعقا». ,
و قال النبی صلی الله علیه و سلم «ان الله خلق آدم فتجلی فیه و قال اذا تجلی الله لشی خضع له». ,
قالالله «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قدخاب من دسیها» ,
و قال النبی صلیالله علیه و سلم «اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک». ,
1 از ما تو هر آنچه دیده ای سایهٔ ماست بیرون ز دو کون ای پسر پایهٔ ماست
2 بی مایی ما به کار ما مایهٔ ماست ما «دایهٔ» دیگران و او دایهٔ ماست