- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق اجزای وجودم را به راهت خاک کرد سنگ بیدادت ازان خاکم برون آورد کرد
2 گرمی و سردی ندیدم گر چه اندر راه عشق کرد ازان عیبم مبرا اشک گرم و آه سرد
3 چند تعویذم نویسی از پی دفع جنون زاهد این افسانه ها پیچ پیچت در نورد
4 ناصبح بیدرد از درد دل ما غافل است زانکه نبود واقف از درد کسی جز اهل درد
5 در خیالت کار دل بیهوشی و غم خوردن است وای بیماری کش این باشد به عالم خواب و خورد
6 روی زردم را اگر چه سرخ سازد خون اشک خون شود زرداب از تأثیر رنگ و روی زرد
7 گر هوای وصل آن خورشید داری چون مسیح فانیا از مردم دوران مجرد باش و فرد